مردی پیش بایزید بسطامی عارف معروف رفت و گفت:چرا هجرت نکنی و به سفر بیرون نشوی تا خلق را فایده دهی ؟
گفت:دوستم مقیم است و به وی مشغولم و به دیگری نمی پردازم.
آن مرد گفت : آب که دیر ماند به جای خود ، بگندد.
و بایزید پاسخ داد: دریا باش تا هرگز نگندی.
نوشته شده توسط ویران